loading...
طعم تنهایی
تنها بازدید : 27 چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

دل آدمی برای نوشتن بهانه می خواهد...

بهانه نوشتن امشب من زنگ تلفن همســــرم بوود...

صداش رو که از پشت تلفن شنیم دلم یجوری شد..خیلی دلتنگش بودم

امروز این اولین باری بود که موبایلم زنگ خورد...البـتـه همسری من از صبح با

اس ام اس هاش منو دلگرم کرده بود،اما انگاری اصلا وقت نداشته که بهم زنگ بزنه...

کلی ازش دلخور بودم...حتی وقتی هم که مامانم اینا آماده شدن برن خونه داداشم

من باهاشون نرفتم.

منتظر بودم رضا زنگ بزنه و همه دق دلیمو رو سرش خالی کنم...اما

اما وقتی صداش از پشت تلفن اومد همه چی یادم رفت...

حتی اینکه الان بهش چی بگم...یه احوالپرسی کردمو...

تازه بعد قطع کردن تلفن یادم افتاده که بهش نگفـــم خسته نباشید ! :(

یه 10 دقیقه رو باهم حرف زدیم....

اون داشت باهام حرف میزد و همش سفارش میکرد که خونه تنها نمونم...

اما من فقط به صداش توجه داشتـم.

معلوم میــشد خیلی خسته ست...

قربونش برم ...

بازم مثل همیشه دلم میخواست الان پیــشم بودو...

چشمام پر از اشک شد...

اما تا قطع شدن تلفن خودمو نگه داشتم که نکنه را بفهمه و ناراحت بشه...

بعدش نشستمو اشکامو سرازیر کردم...

+ خدایا ! پس این کار رضا تا کی به همین منوال ادامه پیدا میکنه؟! :(

+ کارگرم روزی از 7 ساعت بیشتر کار نمیکنه :(



منبع:
http://sr2282.mihanblog.com
برچسب ها گریه امروز من ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 296
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 1,310
  • بازدید کلی : 17,050